آیه 22 سوره قمر

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ

[54–22] (مشاهده آیه در سوره)


<<21 آیه 22 سوره قمر 23>>
سوره :سوره قمر (54)
جزء :27
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟

و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟

و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‌ايم، پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟

و اين قرآن را آسان ادا كرديم تا از آن پند گيرند. آيا پندگيرنده‌اى هست؟

ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Certainly We have made the Quran simple for the sake of admonishment. So is there anyone who will be admonished?

And certainly We have made the Quran easy for remembrance, but is there anyone who will mind?

And in truth We have made the Qur'an easy to remember; but is there any that remembereth?

But We have indeed made the Qur'an easy to understand and remember: then is there any that will receive admonition?


تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَذَّبَتْ عادٌ فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «18»

قوم عاد (پيامبر خود را) تكذيب كردند، پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟

إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ «19»

ما بر آنان در روز شوم، دنباله‌دار تند بادى سخت و سرد فرستاديم.

تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ «20» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «21»

(تندبادى كه) مردم را همچون تنه‌هاى درخت خرماى ريشه‌كن شده از جا برمى‌كند. پس عذاب و هشدار من چگونه بود؟

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 355

وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22»

و همانا ما قرآن را براى پندپذيرى آسان نموديم، پس آيا پندپذيرى هست؟

نکته ها

مراد از «يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ» آن است كه اين تندباد در چند روز پى در پى بوده است، چنانكه در سوره‌ى فصّلت آيه‌ى 16 مى‌فرمايد: باد را در چند روز شوم بر آنان وزانديم. پس مراد از «مُسْتَمِرٍّ» در اين آيه، يعنى روزهاى پيوسته و دنباله‌دار. در آيه 7 سوره حاقّه، اين ايام شوم هفت شب و هشت روز بيان شده است: «سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ»

«مُنْقَعِرٍ» از «قعر» به معناى ريشه‌كن شده است. «أَعْجازُ» جمع «عجز» به معناى قسمت عقب يا پايين و تنه است.

بدى يا خوبى زمان، يا به خاطر حوادث خوب و بدى است كه در آن‌ها واقع مى‌شود و يا در جوهر زمان نحسى، يا خيرى است كه ما از آن خبر نداريم.

پیام ها

1- قوم عاد از هلاكت قوم نوح عبرت نگرفتند. كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ‌ ... كَذَّبَتْ عادٌ

2- سيماى قوم عاد، تكذيب و انكار است. «كَذَّبَتْ عادٌ»

3- ميان انذار و عذاب رابطه است. (ابتدا انذار و اگر اثر نكرد عذاب) «فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ»

4- در تاريخ و سرنوشت ملت‌ها تفكّر كنيد. فَكَيْفَ كانَ‌ ...

5- نتيجه‌ى تكذيب، قهر الهى است. كَذَّبَتْ‌ ... عَذابِي‌

6- عوامل طبيعى مثل باد مى‌توانند وسيله‌ى كيفر مردم باشند. كَذَّبَتْ عادٌ ... رِيحاً صَرْصَراً

7- زمان‌ها يكسان نيستند. (بعضى زمان‌ها مبارك‌اند، همچون شب قدر، «لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ» و برخى شوم و نحس.) «يَوْمِ نَحْسٍ»

جلد 9 - صفحه 356

8- با اراده‌ى خداوند باد هم مى‌تواند عامل رويش باشد، «أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ» «1» و هم مى‌تواند عامل ريزش باشد. «تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ»

9- بشر، هركه باشد، در برابر قهر الهى خار و خسى بيش نيست. تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ‌ ...

10- قوم عاد، مردمى تنومند و قوى بودند كه از بن ريشه‌كن شدند. «كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ»

11- در تربيت، تكرار برخى مطالب ضرورى است. جمله‌ى‌ «فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ» تكرار شده است.

12- در نقل تاريخ، هدف اصلى (عبرت‌گرفتن) فراموش نشود. (بعد از بيان هر بخش، نقطه اصلى تكرار شده است) «لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22»

وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ: هر آينه بتحقيق آسان ساختيم ما قرآن را براى پند گرفتن يا حفظ نمودن، فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: پس آيا هيچ پند گيرنده‌اى هست كه از آن متّعظ شود و پند يابد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»

إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)

جلد 5 صفحه 103

ترجمه‌

و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌ئى هست‌

تكذيب كردند قوم ثمود بيم‌دهندگان را

پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم‌

آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر

زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر

همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن‌

و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت‌

پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.

تفسير

خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفته‌اند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث‌

جلد 5 صفحه 104

گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقه‌اى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شى‌ء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطه‌ئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد

جلد 5 صفحه 105

خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَكَيف‌َ كان‌َ عَذابِي‌ وَ نُذُرِ «21» وَ لَقَد يَسَّرنَا القُرآن‌َ لِلذِّكرِ فَهَل‌ مِن‌ مُدَّكِرٍ «22»

گذشت‌ تفسيرش‌ و تكرارش‌ ‌براي‌ تأكيد و اختلاف‌ نحوه عذاب‌ ‌است‌ ‌که‌ عذاب‌ الهي‌ يك‌ نحوه‌ نيست‌ قوم‌ نوح‌ ‌را‌ ‌به‌ آب‌ غرق‌ مي‌كند و عاد ‌را‌ ‌به‌ باد هلاك‌ مي‌فرمايد باز ‌هم‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ متنبه‌ و متذكر نمي‌شوند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 22)- و باز در پایان این ماجرا می‌افزاید: «ما قرآن را برای تذکر آسان ساختیم، آیا کسی هست که متذکر شود»؟ وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ.

آیا گوش شنوائی در برابر این ندای الهی، و این هشدارها و انذارها وجود دارد؟

قابل توجه این که جمله «فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ». در مورد قوم عاد دو بار تکرار شده یکی در آغاز بیان این سرگذشت، و یکی هم در پایان آن، این تفاوت

ج5، ص34

شاید از این جهت است که عذاب این گروه از دیگران شدیدتر و وحشتناک‌تر بود، هر چند عذابهای الهی همه شدید می‌باشد.

مسأله توجه به سعد و نحس ایام- که در ارتباط با حوادثی است که در آن واقع شده- علاوه بر این که غالبا انسان را به یک سلسله حوادث تاریخی آموزنده رهنمون می‌شود، عاملی است برای توسل و توجه به ساحت قدس الهی، و استمداد از ذات پاک پروردگار، و لذا در روایات متعددی می‌خوانیم: در روزهائی که نام نحس بر آن گذارده شده می‌توانید با دادن صدقه، و یا خواندن دعا، و استمداد از لطف خداوند، و قرائت بعضی از آیات قرآن، و توکل بر ذات پاک او، به دنبال کارها بروید و پیروز و موفق باشید.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع